خلاصه داستان: در خلاصه داستان فصل دوم مشخص می شود که استر، جد خانواده مایکائلسون که نسخه اصلی را خلق کرده است، یک جادوگر بازگشته است که جسد کیسی را در اختیار دارد. او با پسرانش فین (در بدن وینسنت) و کول (در بدن کالب) است. کلاوس، در جستجوی چوب بلوط سفید، آماده می شود تا با گرگینه ها بجنگد تا ماه را از آنها بگیرد. غافل از اینکه خطرات در دست پدرش میکائیل است، او می تواند در حالی که الیجا و مارسل گرگینه ها را می کشند، همانطور که هیلی به طرز وحشیانه ای فرانچسکا را می کشد، مهتاب را روشن کند. فین و کول هر دو از داوینا و کامی استفاده میکنند تا بفهمند که برادرانشان چه کار میکنند، اما استر برنامهریزی میکند.
خلاصه داستان: خانوادهای از خونآشامهای هزار ساله تشنهی قدرت، به دنبال پس گرفتن شهری هستند که ساختهاند و بر همه کسانی که به آنها اشتباه کردهاند تسلط پیدا میکنند.
خلاصه داستان: خلاصه داستان فصل چهارم : پنج سال پس از شکست کلاوس و اخراج میکائلسون ها از نیواورلئان، مارسل تنها پادشاه خون آشام شهر است. جادوگران و خون آشام ها در محله در صلح هستند. وینسنت با شنیدن نمادهایی از جادوی تاریک که در سرتاسر محله ظاهر می شوند، نگران می شود. هیلی در سراسر کشور سفر می کند تا درمانی برای اورجینال ها پیدا کند. اگر او بتواند سم را از هفت بسته در نیواورلئان بیابد، درمانی برای بیدار کردن فریا پیدا می کند که مواد مناسبی برای بیدار کردن بقیه خواهد داشت. این باعث می شود هیلی آخرین بازمانده گروه، کیلین را بیابد که او نیز توسط مردان مارسل شکار می شود. مارسل با دشمن کلاوس روبرو می شود، مارسل می خواهد مطمئن شود که کلاوس را می کشد به جای اینکه او را اسیر کند و کلاوس را بکشد. کلاوس که از مارسل عصبانی شده بود، دوباره در می زند. هیلی با موفقیت تمام نسخه های اصلی را بیدار می کند، اما فریا بعداً کیلین را در دام نگه می دارد. پسر ماکسین ناپدید می شود، او خود را در خانه ای متروکه با نمادهای عجیب روی دیوار می بیند. نور آبی خیره کننده ای به او اشاره کرد و همانطور که به سمت آن می رفت صدای جیغی شنیده شد. در همان زمان، هوپ از یک کابوس بیدار می شود و نمادهایی را روی کاغذهایی می کشد که بارها و بارها در شهر دیده می شوند.
خلاصه داستان: ماهها پس از رویارویی آنها با جادوگر قدرتمند داهلیا، شکاف بین کلاوس و الیجا همچنان ادامه دارد. فریا هوپ را بزرگ می کند و به دنبال راهی برای جمع کردن خانواده اش می گردد. کلاوس مشکوک است که دوست خون آشام قدیمی اش، لوسین، با نقشه ای مرموز وارد نیواورلئان شده است. الیجا تعجب میکند که آیا میتواند گناهان برادرش را ببخشد، و هیلی با این که خودش و کل دستهاش دوباره شرور هستند مبارزه میکند. وینسنت و کامی به کارآگاهان کمک می کنند تا بر این باورند که یک قاتل زنجیره ای ممکن است پس از کشف یک رشته قتل متواری شود. مارسل با بازپس گیری بخشی از محله خود، استراتژی جدیدی را برای استخدام خون آشام ها با اجاره مرکز آموزشی Fight Club امتحان می کند. داوینا نایب السلطنه جادوگران نیواورلئان است، اما تصمیمی می گیرد که او و مارسل را در دو طرف درگیری رو به افزایش قرار می دهد.
خلاصه داستان: داستان فیلم در نیواورلئان است. جایی که مایکلسون ها و خون آشام ها ساخته شدند. فصل اول روی کلاوس (جوزف مورگان)، الیجا (دانیل گیلیز) و ربکا (کلر هالت) تمرکز دارد که متوجه میشوند هیلی مارشال (فیبی تانکین) از کلاوس که دو نژاد است باردار شده است. وقتی به دهکده خود باز می گردند، متوجه می شوند که مارسل (چارلز مایکل دیویس) رهبری دهکده را بر عهده گرفته است. خانواده در تلاش برای بازسازی شهر هستند. همچنین این سریال حول محور داستان رابطه آنها با موجودات دیگری مانند جادوگران می چرخد :)