خلاصه داستان: در دنیایی که در آن یک اپلیکیشن به مردم هشدار میدهد که اگر کسی در مجاورت آنها را دوست داشته باشد، کیم جوجو عشق جوانی را در حین کنار آمدن با ناملایمات شخصی تجربه میکند.
خلاصه داستان: پس از ده سال، یک کارمند وفادار به اختلاس متهم میشود، سپس توسط کارفرمایانش به قتل میرسد تا بهعنوان کوچکترین پسرشان دوباره متولد شود، با اشتیاق انتقامجویی که هدایت خصمانهاش را هدایت میکند.
خلاصه داستان: کیم تائه جو بزرگ ترین خواهر و برادر از سه خواهر و برادر است. او گرم دل و بردبار است، اما خوی گرمی نیز دارد. اون روابطشون رو با کسايي که ازشون خوششون نمياد قطع ميکنه یک روز کیم تائه جو پس از سال ها دوباره با لی سنگ جون آشنا می شود. آن ها در همان دبستان حضور داشتند.
لی سنگ جون یک بازیگر محبوب است. او حساس، تخیلی و باهوش است. او همچنین بزرگ ترین خواهر و برادر خانواده اش است. او از کودکی مورد دوست داشتن عمیق خانواده اش قرار گرفته است. خانواده او زمانی بدهکار بودند اما پس از اینکه لی سنگ جون موفق شد، بدهی آن ها را پرداخت کرد و به حمایت مالی از آن ها ادامه می دهد. در حین فیلمبرداری برای یک پروژه بازیگری، لی سنگ جون مجروح می شود و به بیمارستان می رود. در آنجا با اولین عشقش کیم تائه جو آشنا می شود که زمانی که دانش آموز دبستان بود او را می شناخت.